شرح دیوانگی

... دلنوشته‌هایی از طلوع تا غروب دیوانگی ...

شرح دیوانگی

... دلنوشته‌هایی از طلوع تا غروب دیوانگی ...

شرح دیوانگی

خیلی عادت به صحبت کردن ندارم؛ حتی وقتی می‌خواهم با خدایم دردودل کنم یا با من دیگرم.
شاید دچار زمزمه ذهن شده باشم اما هرچه علت و معلول است را کنار می‌گذارم و تنها می‌نویسم از من و از خاطری که دیگر با من نیست و در من نیست...

طبقه بندی موضوعی

دنبال نشانه

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۰۰ ب.ظ

به نام خالق بی همتا


 

دنبال نشانه می گردم برای حال خوب که نه فقط برای اینکه مطمئن باشم توبه‌ام پذیرفته شده...

چند اتفاق خوب و چند نشانه دریافت کردم اما نمی‌دانم چرا ترس دارم از گذشته‌ام؛ مگر نباید توکل کرد و ادامه داد...

شاید وسوسه است که نشانه را خوب جلوه می‌نماید...

می ترسم وارد راهی شوم که در مسیرش هزاران چاه نهفته باشد...

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۴/۰۲/۰۱
  • ۱۰۳ نمایش
  • سجاد ش.ب

نظرات (۴)

🙏🏻🌸

این ترس ها لازمه زندگی هست که مجدد تکرار خطا پیش نیاد

اما خدا اونقدر بزرگ و ارحم الراحمین هست که همیشه بدترین گناه هارو وقتی ببینه بنده از ته دلش توبه کرده میبخشه

توبه اگر از ته دل باشه قطعا بخشیده میشه

مسیرهای پیش رو نمیدونیم چی قراره برامون داشته باشه اما هرچی باشه قطعا درس به همراهش داره توکل کن به خدا ایشالله که خیره🌱

پاسخ:
قطعاً همینطوره؛ انشالله...

🍃

و چقدر این ترسها ، جذابند. آدم را پیش اهل آسمان زیبا  ، می کنند. فرشته ها مشتاق فرستادن نشانه ها هستند و منتظر دریافت اجازه

پاسخ:
ترس خوب البته، ترس بد بیشتر گرفتار تر می‌کنه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی