کار شما چیز دیگری است
به نام خالق بی همتا
خب محل کار جدید و شروع به کار مثل همیشه ابتدا برام حس غریبگی داشت اما با وجود همکاران خوب این حس کم و کم تر شد تا اینکه بعد از یک هفته مسئول مستقیم بنده که توسط یکی از دوستان ایشون معرفی شده بودم به ایشون، اومدند:
+ این چند وقت چه کاری انجام می دادید؟
_ با دوستان فنی بودم بیشتر و کارهای محوله رو رفع ایراد می کردیم. منتظر شما بودیم تا اینکه امروز سعادت دیدار شما نصیبمون شد.
+ خب ببینید آقای س.ش ما شما رو برای واحد تولید جذب کردیم. شما نباید کارهای با چنین سطح پایینی انجام دهید. شما مستقیما باید با بنده در ارتباط باشید. این کارهای اینچنینی به درد همون دوستان آقایان .... می خوره. سطح خودتون رو پایین نیارید.
حالم به هم می خوره از این سطح بندی ها. چرا تا خدا لطفی بهمون می کنه احساس غرور بهمون دست می ده و سطح خودمون رو فراتر از دیگران تصور می کنیم؟
حالا همکاران من که این یک هفته باهاشون بودم چه کسانی هستند؟
همانی که روز اول چون شرکت هنوز برای بنده لباس تهیه ندیده بود لباس هاش و کفش های اضافه ای که داشت تمیز و مرتب تحویل بنده داد و ...
دیگری حین کار بنده رو راهنمایی می کرد. مواظب امنیت کاری بنده بود. صبحانه فراموش کرده بودم؛ صبحانه برایم گرفته بود و ...
دیگری جوانی تازه داماد که ذهنش درگیر سختی های اول زندگی اش است اما با تمام وجود کمک حال من تازه وارد. وقتی صندلی برایم آورد که خودم حواسم نبود دارم روی زانوهایم فشار می آورم. وقتی با وجود اضطرابی که داشت به من می گفت که اضطراب کار نداشته باش. وقتی نکاتی که آموزش دیده بود به من آموزش می داد و ...
باید همان جا از همه شان دفاع می کردم. اما فقط با یک کلمه لطف دارید شما یک تنه هیبت خودم را فرو ریختم...
از خودم بدم آمد. دنیا محل گذر است. چرا باید به این فکر کنیم که ما برتریم یا دیگران. چرا نباید به این فکر کنیم که شرایطی رو برای کمک به هم به وجود بیاوریم نه تحقیر هم.
انشالله اگر توفیقی پیش آمد و صلاحیتش را داشتیم و مسئولیتی در آینده گرفتیم فراموش نکنیم خدا و انسانیت را ...
- ۰۴/۰۶/۰۸
- ۱۱ نمایش
سجاد عزیز، تبریک نه جهت شغل جدید، بلکه برای داشتن نگاهی جدید و خاصی که دارید! فکر می کنم این از بزرگی روح شماست.